. برهان حركت
تغییر و حركت موجودات، گواه روشنی بر حدوث آنها؛ است و حدوث آنها یعنی پیدایش از عدم، دلیل بر وجود خالقی است كه آنها را ایجاد كرده است.
به عنوان نمونه: سورة انعام، آیات 75 تا 79 ذکر می شود.
«وَ كَذلِكَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ، إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِینَ»[3]
اینچنین، ملكوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین گردد، هنگامی كه (تاریكی) شب او را پوشانید ستارهای مشاهده كرد، گفت این خدای من است اما هنگامی كه غروب كرد، گفت: غروبكنندگان را دوست ندارم! و هنگامی كه ماه را دید، گفت این خدای من است اما هنگامی كه افول كرد گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمایی نكند، مسلماً از جمعیت گمراهان خواهم بود. و هنگامی كه خورشید را دید گفت: این خدای من است این بزرگتر است اما هنگامی كه غروب كرد، گفت: ای قوم؛ من از همتایانی كه شما میسازید بیزارم، من روی خود را به سوی كسی كردم كه آسمانها و زمین را آفریده، من در راه ایمان خود خالصم و از مشركان نیستم.
3. برهان وجوب و امكان (فقر و غنی)
با دقت در موجودات جهان، آنها را سراپا نیاز و فقر میبینیم كه این نیاز و فقر عمومی جهان در هستی و بودن، دلیل بر وجود یك منبع عظیم غنا و بینیازی است و آن ذات بینیاز، خدای متعال است.
برخی از آیات که به این مطلب دلالت دارند، عبارتند از: سورة فاطر آیة 15، سورة محمد آیة 38، سورة الرحمن آیة 29. بهعنوان نمونه یك آیه را با ترجمه ذكر میكنیم:
«یا ایَّها النّاس اَنْتُم الفُقَراءُ إلَی اللّه وَاللّه هُوَ الغَنیِ الحَمید»[4]
ای مردم شما نیازمندان به خدا هستید تنها خداوند است كه بینیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.
4. برهان علت و معلول
جهان معلول یعنی پدیدآمده است. و هر معلولی علتی دارد. پس این جهان را علتی است كه هستی آن از خودش میجوشد و عین هستی است.
از جمله به سورة طور، آیات 35 و 36 و 43 می توان اشاره کرد.
«اَم خَلَقوا السّمواتِ و الأَرْضَ بَلْ لایوقِنونَ»[5]
آیا آنها آسمانها و زمین را آفریدهاند؟ بلكه آنها طالب یقین نیستند.
5. برهان صدیقین
اساس این دلیل با الهام از قرآن و روایات بر این مبناست كه: به جای مطالعة مخلوقات از مطالعة ذات پاك خدا، پی به وجودش ببریم.
از آیات قرآن به: فصلت 53، آل عمران 18، بروج 20، حدید 3، نور 35. می توان اشاره کرد. یك آیه و ترجمة آن:
«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ»[6]
خداوند (با ایجاد نظام واحد جهان هستی) گواهی میدهد كه معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش (هركدام بهگونهای) گواهی میدهند در حالیكه (خداوند) قیام به عدالت (در عالم هستی) دارد معبودی جز او نیست كه هم توانا و هم حكیم است.
6. برهان فطرت
اساس این برهان بر خواستهها و یافتههای غریزی و فطری است. یعنی راهی است میانبر و از درون انسان. فرد بهجای «دانستن» «مییابد» و بهجای «فكر كردن» «میبیند» و بهجای پرداختن به «مقدمات» به «ذی المقدمه» میرسد.
از آیات قرآن: روم 30 و 33، عنكبوت 61 و 65، یونس 22 و 23 و 31، زخرف 9 و 87 ، مؤمنون 84 و 89، اعراف 172 را می توان نام برد. به یک آیه همراه ترجمه شاره ای می شود:
«وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَ السَمواتِ وَ الأرضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ القَمَرَ لیَقولُنَّ اللّهُ فَأنّی یُؤْفَكون»[7]
هرگاه از آنها بپرسی چه كسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را مسخر كرده است؟ میگویند «اللّه». پس با این حال چگونه (از عبادت او) منحرف میشوید؟
ب: ادلّة قرآنی بر اثبات توحید و بطلان شرك:
1. گواهی فطرت
فطرت علاوه بر اثبات خدا بر یگانگی او نیز رهنمون است در شرایطی كه تمام درهای عالم اسباب به روی ما بسته است آهنگ توحید را در ژرفای وجود خود میشنویم كه ما را بهسوی مبدأ یگانهای میخواند.
از جمله آیات قرآن می توان به: عنكبوت 65، روم 33، انعام 40، 41، 63 و 64، نحل 53 و 54 اشاره کرد.
«فَإذا رَكَبوا فِی الفَلَك دَعَوُ اللّه مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجّاهُم إِلَی البَرِّ إِذا هُم یُشرِكون»[8]
هنگامی كه سوار بر كشتی میشوند خدا را با اخلاص میخوانند (و غیر او را فراموش میكنند. اما هنگامی كه خدا آنها را به خشكی رسانید و نجات داد باز مشرك میشوند.
2. هماهنگی جهان هستی
از مطالعة جهان هستی در مییابیم كه جهان مجموعهای است هماهنگ و واحدی به همپیوسته است. این وحدت و هماهنگی از وحدت و یگانگی خالق خبر میدهد.
از آیات قرآن: ملك 3 و 4، انبیاء 21 و 22، مؤمنون 91 را می توان نام برد. بهعنوان نمونه آیهای با ترجمه ذكر میكنیم:
«مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ»[9]
خدا هرگز فرزندی برای خود انتخاب نكرده، و معبود دیگری با او نیست كه اگر چنین میشد هریك از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اراده میكردند و بعضی بر بعض دیگر توّفق میجستند (و جهان هستی به تباهی كشیده میشد) منزه است خدا از توصیفی كه آنها میكنند.
3. برهان صرفالوجود
منظور از برهان صرفالوجود این است كه خداوند هستی مطلق است و دوگانگی در آن راه ندارد. زیرا تعدد با محدودیت مساوی است. لذا خداوند از هرنظر بیقید و شرط و نامحدود است و مسلماً دومی برای او فرض نمیشود مثال: اگر دو نفر هركدام دارای باغی باشند یقیناً هریك از این دو باغ محدود است. حال اگر فرض كنیم باغ نفر اول آنقدر گسترش یابد كه تمامی روی زمین را بگیرد جایی برای باغ دوم نمیماند و تنها یك باغ در كرة زمین خواهیم داشت. پس هرجا سخن از نامحدود است، سخن از وحدت و یگانگی خواهد بود.
آیات قرآن به: آل عمران 81 ، حدید 2 و 3، یوسف 39 می توان اشاره کرد. به آیهای و ترجمهاش بسنده میكنیم:
«لَهُ مُلكُ السَّمواتُ وَ الأَرض یُحْیی وَ یُمیت وَ هُوَ عَلی كُلّ شَیءٍ قدیرٌ هُوَ الأَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظاهِر وَ الباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شِیءٍ عَلیمٌ»[10]
مالكیت (و حاكمیت) آسمانها و زمین از آن او است، زنده میكند، و میمیراند، و او بر هر چیز قادر است. اول و آخر و ظاهر و باطن او است و از هر چیزی آگاه است.
4. دلیل فیض و هدایت
خداوند موجودی كامل و منبع فیض و كمال است. آیا ممكن است چنین منبع كمالی خود را به موجودات دیگر معرفی نكند و آنها را محروم گذارد؛ در حالیكه این شناخت سبب ترقی و كمال آنها می شود. و آنها را بهسوی وجود كامل و پرفیض میكشاند. با توجه بهاین بیان روشن میشود اگر خدایان متعددی وجود داشت باید هركدام رسولانی داشته باشند و خود را به مخلوقات معرفی كنند و آنان را مشمول فیض تكوینی و تشریعی خود كنند. در نتیجه اگر میبینیم همة رسولان الهی از خدای یگانه خبر میدهند، روشن میشود كه غیر از خدای واحد معبودی وجود ندارد.
آیات قرآن: انبیاء 25، زخرف 45، احقاف 4. یك آیه و ترجمة آن بهعنوان نمونه ذكر میشود:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ»[11]
ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینكه به او وحی كردیم كه معبودی جز من نیست بنابراین تنها مرا پرستش كنید.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. پیام قرآن، جلد 2 و 3، آیتاللّه مكارم شیرازی، ناصر.
2. خدا در قرآن، شهید بهشتی.
3. قلمرو دین، عبدالحسین خسروپناه.
4. الهیات و معارف اسلامی، آیتاللّه سبحانی، جعفر.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ك به: خسروپناه، عبدالحسین، قلمرو دین، ناشر، مركز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، چاپ اول، پاییز 1381؛ و مكارم شیرازی، ناصر و همكاران، پیام قرآن، جلد 2، ص 53 تا آخر این كتاب مصادیق مختلف نظم و هماهنگی در جهان هستی از دیدگاه قرآن بحث شده است.
[2] . بقره/ 164.
[3] . انعام/ 75 تا 79.
[4] . فاطر/ 15.
[5] . طور/ 36.
[6] . آل عمران/ 18.
[7] . عنكبوت/ 61.
[8] . عنكبوت/ 65.
[9] . مؤمنون/ 91.
[10] . حدید/ 2 و 3.
[11] . انبیاء/ 25.
نظرات شما عزیزان: